فکر نمی کردم این همه از رمانی خوشم بیاید که بی پرده، مذهبی است. پرداخت شخصیت ها آن قدر عالی بود که انگار از دور و بری های خودمان هستند. روایت تو در تو و غیر خطی، به سادگی داستان و یک دستی روایت آسیبی نمی زد.
خانم کلهر توانسته بود راوی ای برای داستانش برگزیند که وضعیت زنان ایران را از بیرون بنگرد، بی آن که ناآشنا و دور باشد. خودداری او از قضاوت درباره دو سوی دعوا نیز به عمیق شدن داستان کمک کرده بود.
شاید برخی ایراد بگیرند که این داستان، بیش از حد شبیه روایت های زنانه چند سال اخیر، از جمله [b:چراغها را من خاموش میکنم|58275|چراغها را من خاموش میکنم|زویا پیرزاد|http://d202m5krfqbpi5.cloudfront.net/books/1337923624s/58275.jpg|2019022] یا حتی فیلم ده کیارستمی است، اما من ظهور این ژانر زنانه را به فال نیک می گیرم و هر داستانی درباره زنان خانه دار را که با قلمی خوب و ساختاری منسجم نوشته شده باشد، می پسندم.
خط اصلی داستان، ماجرای زنی بود که به وسوسه گناه و متلاشی کردن زندگی اش دچار می شود و با سفری درونی و بیرونی، خود را وا می کاود و بهتر می شناسد. راه حل پایان داستان، جالب است. و او اگرچه به ازدواج و ارزشهای دینی خود پایبند می ماند، ترجیح می دهد که خاک ایران را ترک کند و در محیطی خالی از دلهره و ترس، هویت خود را باز یابد.