نویسنده از همان آغاز کتاب تکلیف ما را روشن کرده و گفته که این کتاب، دربرگیرنده نوشته های وبلاگش است. با این حساب، نمی شد از این کتاب توقع داشت طرح و دیالوگ قوی و یا شخصیت هایی جذاب داشته باشه. راستش نمی فهمم چرا ناشر کتاب، یعنی ققنوس، پشت جلد این کتاب نوشته «رمان»، چون اگر این کتاب را رمان بدانیم، رمان بسیار ضعیفیه. بهتر بود بگیم این کتاب، یه دفترچه خاطراته.
بزرگترین خوبی کتاب، روراستی نویسنده درباره احساس های تنهایی و عقده های یک زن بی شوهر است. کنجکاوی، یا بهتر بگم فضولی، درباره دنیای این زنان، مهمترین چیزی بود که من رو وادار کرد با وجود فضای خمیازه آور و بی روح نوشته ها، خواندن کتاب رو ادامه بدم.
با این حال این کتاب به عنوان یک خاطره نویسی هم نقص های زیادی داشت. نگارش شلخته، فصل بندی بی معنا و تنبلی در توصیف شخصیت ها، بعضی از ایرادهای کلی این کتاب هستند. درباره خیلی شخصیت ها، تنها نامشان گفته می شد و چند جمله از زبانشان نقل می شد و ما هیچ اطلاعات دیگری درباره آنها دریافت نمی کردیم. یک ایراد مهم هم در فصل های پایانی بود که تعریف و تمجید خواننده های وبلاگ از نوشته های نسترن رها، در متن خود کتاب آورده شده بود. این کار کمی فخرفروشانه به نظر می رسد.
مقایسه این کتاب با [b:دفترچه ممنوع|678437|دفترچه ممنوع|Alba de Céspedes|http://d.gr-assets.com/books/1177066629s/678437.jpg|1599775] می تونه نشون بده که ایام بی شوهری چقدر ضعیف نوشته شده.