دشتی در این کتاب شیوه هوشمندانه ای را به کار می گیرد. هنگام خواندن کتاب، آشکار می شود که او نه به پروردگار قرآن ایمان دارد، نه به پیامبری. اما در آغاز، خود را مردی بی طرف می نمایاند که از بدخویی نامسلمانان در داوری درباره محمد، بیزار است. او یادآور می شود که هدفش، بررسی روانشناختی شخصیت محمد است. همچنین پافشاری می کند که این نوشته، پژوهشی دانشگاهی نیست. به گمان من، بیشتر برای برانگیختن پرسش در اندیشه خوانندگان خوب است و برای داوری بهتر، هر خواننده باید به منابع اصلی دشتی، یعنی خود قرآن، سیره ابن هشام و تاریخ طبری روی آورد و با نگاهی کاوشکرانه، تاریخ اسلام و آموزه های قرآن را ارزیابی کند.
دشتی در سرتاسر کتاب، همواره پافشاری می کند که محمد باید با عرب های بی فرهنگ سر و کله بزند و همین بی فرهنگی عربهاست که بسیاری از دستورهای سختگیرانه اسلام را توجیه می کند. او در پایان کتاب، ادعا می کند که محمد اسلام را برای بیرون جزیرة العرب نمی خواست اما برتری خواهی و آز عربها، آنان را به کشورگشایی کشاند. او گلایه باریکبینانه ای نیز از خوی خواری پذیر و چاپلوس مردم ایران می کند که تکان دهنده است.
ویژگی های خوب کتاب:
- نشان دادن دوگانگی دستورهای اسلام: اسلامی که در آیات مکی نشان داده می شود، با اسلامی که در آیات مدنی نمودار است یکسان نیست و انگار دو دین جدا از یکدیگرند. پیش از این، این نکته را شنیده امّا ژرفای آن را در نیافته بودم.
- به کار گرفتن رویکرد روانشناختی درباره محمد: از دید من، این رویکرد بسیار روشنگر بود و چهره ای تازه را از تاریخ برایم آشکار ساخت. اگرچه، دشتی دانش روانشناسی ندارد، موشکافی او درباره محمد، هوش رباست. او در نظریه ای گیرا، نشان می دهد که محمد گاهی مرز میان خود و خدا را فراموش می کرده و خواسته های خود را از زبان خدا باز می گفته است.
- دشتی در ارزیابی دستورهای اسلام، روزگار محمد را نیز مورد توجه قرار داده و در پایان کتاب اشاره می کند که نباید در این ارزیابی، معیارهای قرن 19 و 20 میلادی را به کار گرفت. این باریک بینی، ارزش داوری دشتی را بالا می برد زیرا هنگام سنجش دستورها و کارهای محمد، همان معیارهای روزگار او را به کار می گیرد و بر همان پایه، محمد را به چالش می کشاند.
ویژگی های بد کتاب:
- تلاش دشتی برای فریب دادن خواننده، و تظاهر به این که برای محمد احترام قائل است و او را مردی بزرگ می داند. آن گونه که دشتی در کتاب نشان داده، محمد مردی بود که هنگام ناتوانی، دعوت به مهربانی می کرده و هنگام توانایی، خونریز و سخت شده است. نمونه دیگر، جایی است که می گوید زندگی خصوصی پیامبر نباید برای داوری درباره پیامش نگریسته شود امّا در سخنی دراز، به موشکفایی زنبازی ها و همبستری های محمد می پردازد، به گونه ای که خواننده را از محمد بیزار می کند.
- نسخه ای که من خواندم، غلط های تایپی پرشماری داشت و واژه های تازی بسیاری نیز در آن به کار گرفته شده بودند. در برگردان آیه های قرآن، بی دقتی هایی شده بود. دشتی بارها نام ها را نادرست گفته بود که ویراستار، بخشی از آنها را درست کرده بود.
پس از خواندن بخش هایی از پیشگفتار کتاب، به این نتیجه رسیدم که نویسنده پیشگفتار، بهرام چوبینه، با آخوندها دشمنی دارد و نوشته اش کمی احساسی از آب درآمده است. به همین دلیل از خواندن این پیشگفتار چشم پوشیدم، به ویژه آن که پیش از این، نوشته ای درباره زندگی علی دشتی خوانده و از سرگذشت کسروی نیز آگاه بودم.