اگرچه از هواداران داستان های پوچگرایانه نیستم، مسخ کافکا برایم گیرا بود. به خوبی می توانستم حال گره گوار را دریابم. از هنگامی که در دیدگاه های دینی ام بازنگری کرده ام، خانواده من نیز رفتاری نزدیک به رفتار خانواده گره گوار داشته است. مرا تحمل می کرده اند و افسوس روزگاری را می خورده اند که رفتار من به دلخواهشان بوده است. این کتاب درباره بسیاری از ابعاد زندگی، به ویژه زندگی با خانواده، مرا به اندیشیدن وادر کرد.
ترجمه هدایت نیز دلنیشن بود. کسانی که با ویرایش آشنایند، می دانند کاربرد «نمودن» و «گردیدن» به جای «کردن» و «شدن» نادرست است. این که نویسنده بزرگی همچون هدایت در کتابش بارها این خطا را تکرار کند، تنها یک توجیه می تواند داشته باشد و آن، این است که آگاهانه، برای نشان دادن زبان اداری و رسمی گره گوار، از این روش سود برده باشد. خواندن ترجمه هدایت از این کتاب، بسیار دلنشین بود.