مهمترین گیرایی این کتاب برای من، نقاشی های فرشید مثقالی بود.
داستان کتاب به گمان من برای بچه های چندان مناسب نبود. هم جاهایی بیش از حد کابوس وار بود، مثل هنگامی که ماهی سیاه کوچولو همراه ریزه ماهی ها در دهان مرغ سقا (پلیکان) گیر افتاده بود، هم به بچه ها پیام هنجارشکنی و شورش می داد.
از نظر طرح داستانی هم به نظر من تحول شخصیتی ماهی سیاه کوچولو از یک ماجراجو به یک انقلابی، ناگهانی بود و زمینه سازی خوبی در داستان نداشت. او هنگامی که در دهان پلیکان گیر افتاده بود، به راحتی حاضر بود برای نجات جان خود، با ماهی های دیگر بجنگند اما هنگامی که شکم مرغ ماهی خوار بود، ناگهان و بی دلیل، تصمیم گرفت با فدا کردن جان خود، مرغ ماهی خوار را بکشد.
در مجموع، گمان می کنم بخشی از تعریف و تمجیدها از کتاب، از سوی چپگراها باشد که تعالیم انقلابی این کتاب را برای کودکان مفید تشخیص داده اند.